|
پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: 9:54 :: نويسنده : مــهــنــاز و رضــــا
از خدا دیگر هیچ نمیخواهم دیگر هیچ آرزویی ندارم رویایم را میخواستم که به آن رسیدم دنیا را میخواستم که آن را به دست آوردم رویایی که همان دنیای من است و تویی که همان دنیای منی…... فقط رضا نظرات شما عزیزان:
سلام بر اجی مهناز خودم
خوبی انشااله که وبت مثل همیشه محشره..واقعا به دل میشینه ![]() کجایی ؟کم پیدا شدی ؟ منتظرم زودی بیا ![]() پاسخ:سلام چشم حتما میام اره کم پیدام
فردا و دیروز با هم دست به یکی کردند. دیروز باخاطراتش مرا فریب داد و فردا با وعده هایش مرا خواب کرد.وقتی که چشم گشودم امروزگذشته بود
یه سر بزن آپم ![]()
گاهی قلبش مچاله می شود
گاهی دلش برای کسی می گیرد... گاهی مشکل ادمهایی که حتی فکرش را هم نمیکنی خواب را از چشمانت میگیرد گاهی چشم باز کردن یک انسان برایت ارزو می شود و... گاهی باید جلوی اشکهایت را بگیری به هرقیمتی که شده و شاید همین باشد مفهوم آدمیت... بادصبا
![]() ساعت16:11---5 شهريور 1392
مثل کبریت کشیدن در باد... زندگی دشوار است... من خلاف جهت آب شناکردن را ؛ مثل یک معجزه باور دارم... آخرین دانه ی کبریتم را می کشم در این باد ... هر چه باداباد... مثل کبریت کشیدن در باد... زندگی دشوار است... من خلاف جهت آب شناکردن را ؛ مثل یک معجزه باور دارم... آخرین دانه ی کبریتم را می کشم در این باد ... هر چه باداباد...
سلام ابجی مهناز جونم
![]() ببخشید باور کن اجی خیلی کم میام ببخشید به بزرگی خودتون تو عزیز منی وبت هم خیلی قشنگ شده گلم موفق باشی ![]()
تعلق که نداشته باشی
به جایی … به کسی … به چیزی … تمام شدنت راحت تر از آنی میشود که گمان می بُردی !
سلام مهناز جون ممنون که بهم سر زدی .لینک شدی عزیزم.تو هم دوست داشتی لینک کن
![]() ![]()
![]() |